سر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره. مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد.پسرک پرسید: .......
برای خواندن ادامه مطلب اینجا کلیک کنید
پنج آدمخوار در یك شرکت استخدام شدند.
هنگام مراسم خوشامدگویی رئیس شرکت گفت: " شما همه جزو تیم ما هستید. شما
اینجا حقوق خوبی می گیرید و میتوانید به غذاخوری شرکت رفته و هر مقدار
غذا که دوست داشتید بخورید . بنابراین فكر کارکنان دیگر را از سر خود
بیرون کنید".
آدمخوارها قول دادند که .......
برای دیدن ادامه مطلب اینجا کلیک کنید
مورچه هر روز صبح زود سر کار می رفت و بلافاصله کارش را شروع می کرد*با خوشحالی به میزان زیادی تولید می کرد*
*رئیسش که یک شیر بود، بادیدن اینکه می دید مورچه می تواند بدون سرپرستی بدین گونه کار کند، پیش خودش گفت باید بهره وری او را بالاتر ببرم تا بیشتر کار کند*
*بنابر این بدین منظور سوسکی را که تجربه بسیار بالایی در سرپرستی داشت و به نوشتن گزارشات عالی شهره بود، استخدام کرد*
*اولین تصمیم سوسک راه اندازی دستگاه ثبت ساعت ورود و خروج بود*
*او همچنین برای نوشتن و تایپ گزارشاتش به کمک یک منشی نیاز داشت*
برای خواندن ادامه مطلب اینجا کلیک کنید